جدول جو
جدول جو

معنی الو گویی - جستجوی لغت در جدول جو

الو گویی
آلو ترش، اگو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
بدگویی و بدسخنی. تلخ گفتاری. عمل تلخ گو:
چون بحر کنم گناه شویی
امانه ز روی تلخ گویی.
نظامی (لیلی و مجنون ص 42).
رجوع به تلخ گو وتلخ گفتاری و ذیل تلخ رویی شود
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
غلط گفتن. نادرست گفتن. رجوع به غلط شود
لغت نامه دهخدا
شستن و پاکیزه کردن اتومبیل، شغل آنکه اتومبیل میشوید، جایی که در آن اتومبیل را میشویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع گویی
تصویر طالع گویی
طالع بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط گویی
تصویر غلط گویی
غلط گفتن خطا گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول گویی
تصویر ول گویی
عمل ول گو
فرهنگ لغت هوشیار
آماده کردن گل، مخلوط گل، آب، کاه و پهن چهارپایان برای اندودن
فرهنگ گویش مازندرانی